دریافت

بى گمان دیده گشودن بر آفتاب کارى ناشدنى است، چونان که پریدن در آسمان بلند.

شناخت خدایى مردان برخاسته از بوستان عترت، نه براى هر بال بشکسته‏اى شدنى، چه آنان که بر

آفتاب دیده گشوده‏اند جز سایه مژگان خویش ندیده و آنها که در آن آسمان پریده‏اند جز شکسته

بال خویش را نیافته‏اند.

با این همه شاید بتوان دیده بر پرتویى از آفتاب که بر زاویه‏اى تابیده است دوخت و در

آن نشانها از حقیقت نور یافت که نور، همه یک گوهر است.

با چنین اعترافى به یکى از جنبه‏هاى پند آکنده حیات امام روى مى کنیم و دست

کوتاه خویش را به دریاى ناشناخته کرانه «خوى ستوده امام» فرو مى بریم تا مرواریدى چند

برگیریم و فراروى گذاریم.

 

 

        پشت کوه‌های خراسون مرقد پاکتو دیدن            واسه او صحن مطهر تو غروب کنار ایوون

واسه کفترای معصوم که تو آسمون می‌گردن             واسه آدمای مغموم که میان، دخیل می‌بندن

 

 

                   سخن دوست                  


 مؤمن‌ ، مؤمن‌ واقعى‌ نیست‌ ، مگر آن‌ که‌ سه‌ خصلت‌ در او باشد : سنتى‌ از پروردگارش‌

و سنتى‌ از پیامبرش‌

و سنتى‌ از امامش‌ . اما سنت‌ پروردگارش‌ ، پوشاندن‌ راز خود است‌ ، اما سنت‌ پیغمبرش‌ ،

مدارا و نرم‌ رفتارى‌ با مردم‌ است‌ ، اما سنت‌ امامش‌ صبر کردن‌

در زمان‌ تنگدستى‌ و پریشان‌ حالى‌ است‌

 

 

  از نشانه‌هاى‌ دین‌ فهمى‌ ، حلم‌ و علم‌ است‌ ، و خاموشى‌ درى‌ از درهاى‌ حکمت‌است‌ .

خاموشى‌ و سکوت‌ ، دوستى‌ آور و راهنماى‌ هر کار خیرى‌ است‌

 

 

 

به‌ خداوند خوشبین‌ باش‌ ، زیرا هرکه‌ به‌ خدا خوشبین‌ باشد ، خدا با گمان‌خوش‌ او همراه‌ است‌ ،

و هرکه‌ به‌ رزق‌ و روزى‌ اندک‌ خشنود باشد ، خداوند به‌ کردار اندک‌ او خشنود باشد ،

و هرکه‌ به‌ اندک‌ از روزى‌ حلال‌ خشنود باشد ، بارش‌ سبک‌ و خانواده‌اش‌ در نعمت‌ باشد

و خداوند او را به‌ درد دنیا و دوایش‌ بینا سازد و او را از دنیا به‌ سلامت‌ به‌ دار السلام‌ بهشت‌ رساند

 

 

از امام‌ رضا درباره‌ بهترین‌ بندگان‌ سؤال‌ شد . فرمود : آنان‌ هرگاه‌ نیکى‌کنند خوشحال‌ شوند ،

و هرگاه‌ بدى‌ کنند آمرزش‌ خواهند ، و هرگاه‌ عطا شوند شکر گزارند ،

و هرگاه‌ بلا بینند صبر کنند ، و هرگاه‌ خشم‌ کنند . درگذرند

 

از حضرت‌ امام‌ رضا ( ع‌ ) درباره‌ خوشى‌ دنیا سؤال‌ شد . فرمود : وسعت‌ منزل‌و زیادى‌ دوستان‌  

 

 

پنج‌ چیز است‌ که‌ در هر کس‌ نباشد امید چیزى‌ از دنیا و آخرت‌ به‌ او نداشته‌ باش‌ :

کسى‌ که‌ در نهادش‌ اعتماد نبینى‌ ، و کسى‌ که‌ در سرشتش‌ کرم‌ نیابى‌ ، و کسى‌ که‌ در

خلق‌ و خوى‌اش‌ استوارى‌ نبینى‌ ، و کسى‌ که‌ در نفسش‌ نجابت‌ نیابى‌ ، و) کسى‌

که‌ از خدایش‌ ترسناک‌ نباشد

 

 

ریان‌ از امام‌ رضا علیه‌ السلام‌ پرسید : نظرتان‌ راجع‌ به‌ قرآن‌ چیست‌ ؟ امام‌فرمود :

قرآن‌ سخن‌ خداست‌ ، فقط از قرآن‌ هدایت‌ بجویید و سراغ‌ چیز دیگر نروید که‌ گمراه‌ مى‌شوید

 

 

توبه‌ کار به‌ منزله‌ کسى‌ است‌ که‌ گناهى‌ نکرده‌ است‌

 

 

هرکس‌ به‌ مؤمنى‌ گشایشى‌ دهد ، خدا روز قیامت‌ دلش‌ را گشایش‌ دهد . .

 

 

“خاطره ای از زنی که به برکت سفر پیاده به مشهد مقدس پسرش شفا گرفت“

عنایت ویژه حضرت رضا(ع)به زائران پیاده“

 

یکی دیکر از خادمان حرم مطهر امام رضا (ع)که به عنوان دربان کشیک پنجم مشغول به خدمت است و این روز ها در ایستگاه های استراحت مخصوص زائران پیاده به سمت مشهد مقدس خدمت می کند خاطره ای زیبا نقل می کند.

سید امیر مشتاقیان که به گفته خودش 16 سال است که در خدمت زائران پیاده در مسیر مشهد مقدس است خاطره شفا گرفتن یک زائر فلج را اینگونه بازگو می کند:

“در سالهای گذشته یک خانم میانسالی که جثه ی ضعیفی داشت و پسر خود را به پشت خود بسته بود، از مسیر چناران به سمت مشهد مقدس و با پای پیاده حرکت می کرد، پسر این زن از دو دست و دو پا فلج کامل بود. این زن وقتی به استراحتگاه ما رسید، به همراه پسر خود در ایستگاه توقف و استراحت کردند و سپس به حرکت خود ادامه دادند، سال بعد همان خانم با همان لباس و همان هیبت دوباره از این مسیر می گذشت ولی پسری در پشت او نبود،وقتی او را دیدیم از او پرسدیم که شما سال گذشته یک پسری را به پشت خود بسته بودی و به مشهد می رفتی،اون پسر کی بود؟”

“زن با زبان ساده جواب داد : آره مادر جان ،آن فرزند من بود و فلج بود ،سال گذشته وقتی به مشهد رسیدیم رفتم به پشت پنجره فولاد و پسر را از پشت خودم جدا کردم و به امام رضا (ع) گفتم ، یا امام رضا (ع)، دیگر نمیتونم ادامه بدم، خسته شدم .کمر من شکست،با این پسر فلج هر سال پیاده به مشهد میام.”

این دربان حرم امام رضا (ع) می گوید: زن با همان زبان ساده با امام رضا صحبت می کرد که بعد از مدت کوتاهی پسر بر روی دو پای خود ایستاد و شفا پیدا کرد.

مشتاقیان با تاُکید بر اینکه تمامی عکس های این زن به همراه فرزندش، قبل از شفا و بعد از شفای فرزندش در ایستگاه استراحتگاه وجود دارد گفت: چیزی که در این مسیر و در بین زائران پیاده دیده می شود بحث معرفتی است که به صورت ظاهری قابل مشاهده و دیده شدن نیست، زائران خانم بسیاری هستند که با فرزندان کوچک و شیر خوار خود که در بغل و یا در کالسکه دارند از این مسیر عبور می کنند. خانمی بود که می گفت 13 سال بود که بچه دار نمی شدیم و به برکت این سفر پیاده صاحب بچه شدیم و خداوند به ما فرزند عنایت کرد.

 

 

 آمدم ای شاه ، پناهم  بده
خط امانی ز گناهم بده



ای  حَرمَت  ملجأ  در ماندگان
دور مران از در و ، راهم بده



ای گل بی خار گلستان عشق
قرب مکانی چو گیاهم بده



لایق وصل تو  که  من  نیستم
اِذن به  یک لحظه نگاهم  بده



ای که حَریمت به  مَثَل  کهرباست
شوق وسبک خیزی کاهم بده

 


تاکه ز عشق تو گدازم چو شمع
گرمی جان سوز به آهم بده



لشگرشیطان به کمین من است
بی کسم ای، شاه پناهم بده

از صف مژگان نگهی کن به من
با  نظری ، یار و سپاهم  بده



در  شب  اول که  به  قبرم  نهند
نور  بدان شام  سیاهم  بده

ای که عطا بخش همه عالمی
جمله ی حاجات مرا هم بده

 

 

در چشم انگورهای من، نشان مظلومیتت پیداست. کوچه‏ های توس،

 

آخرین گام‏های مقدست را به مویه نشسته است.

 

تو، صدای غریب خراسانی در هیاهوی بی ‏سرانجام فریادها و پچ پچ‏ ها،

 

آن نخل تناوری که شاخه‏ های ابدی‏ات را خزانی نیست.


خیابان‏های نور، به گلدسته‏ های به خورشید رسیده‏ات ختم می ‏شوند.

 

تو آرامش دل‏های زخمی و بی‏قراری هستی که طنین ناله ‏هایشان، در جان

 

ضریحت می‏ پیچد. از آن سوی آبی‏ها نگاه مان کن؛ که سخت آرزومند توایم و نیازمند.