.  ..   گفت  :


من خیلی  دوستش داشتم 


ولی  سر راه یکی  را   دیدم که  هم دوستش   داشت   و هم احتیاجش   داشت


ولی من فقط   دوستش داشتم





اکبر عبدی می گوید :
 

یک روز سر سریال با "حسین پناهی" بودیم. هوا هم خیلی سرد بود


از ماشین پیاده شد بدون کاپشن .

 



 

گفتم :


حسین این جوری اومدی از خونه بیرون؟ نگفتی سرما می‌خوری؟


 

کاپشن خوشگلت کو؟





 

گفت:

 

 کاپشن قشنگی بود،نه؟ گفتم: آره




 

گفت :

 

من هم خیلی دوستش داشتم


ولی سر راه یکی را دیدم که هم دوستش داشت و هم احتیاجش داشت

  

ولی من فقط دوستش داشتم

 




آدم    وقتی    مهربانی  بعضی از انسانها  رو میبینه  بهش عبطه میخوره



هر چند که خودمون هم میتونیم  براحتی جز همین انسانهای  مهربان باشیبم .