ای مرد آسمانی  ...


چشم  به راهت  هستیم  ..



آیا  نمی رسد  به حضورت  دعای ما


شنبه  , دوباره  شنبه   ,   دوباره سه نقطه   چین   ...


بی توجه   چه  زود  می گذرد  هفته  های  ما



 * داستانی در مورد امام زمان *


مرحوم کلینی و شیخ طوسی و طبرسی از زهری نقل کرده اند که گفت :


بسیار و مدتها در طلب حضرت مهدی (علیه السلام) بودم ،


و در این راه اموال فراوانی (در راه خدا) خرج کردم و به هدف نرسیدم


، تا اینکه به خدمت محمد بن عثمان (دومین نایب خاص امام زمان در


 عصر غیبت صغری که بسال 305 هجری از دنیا رفت) رسیدم ،


 و مدتی در خدمت او بودم تا روزی از او التماس کردم


 که مرا به خدمت امام زمان (علیه السلام) ببرد،


 او پاسخ منفی داد، بسیار تضرع کردم ،


سرانجام به من لطف کرد و فرمود: فردا اول وقت بیا،


وقتی فردای آن روز، اول وقت به خدمت او رفتم ،


 دیدم همراه جوانی خوش سیما و خوشبو می آید،


 به من اشاره کرد این است آنکه در طلبش هستی .


به خدمت امام زمان (علیه السلام) رفتم و آنچه سوال داشتم


 مطرح کردم و جواب مرا فرمود،


 تا به خانه ای رسیدیم و داخل خانه شد و دیگر او را ندیدم .


در این ملاقات دوبار به من فرمود:


از رحمت خدا دور است کسی که نماز صبح را به تاخیر بیندازد


تا ستاره ها دیده نشود، و نماز مغرب را تاخیر اندازد


تا ستاره دیده شوند.



منبع: داستان صاحبدلان / محمد محمدی اشتهاردی