آیا بستند راه آسمان را !!؟

مثنوی آهنگران

از صادق آهنگران خواست تا برای مجموعه جدید « روایت فتح » اشعاری بخواند .

روزی که برای بازدید و فیلمبرداری از شهر هویزه می رفتند ، آهنگران مثنوی هایی خواند

مهربان من .. غربتی داری که اشک آسمان و زمین را جاری ساخته ..

 

 

آقای من!

 

مولای غریب و تنهای من

به دستانت اطمینان دارم

خدایا دستانم را محکم تر بگیر


به دستان تو اطمینان دارم

 
از سستی دستان خود نگرانم

گفتگو با خدا

گفتگو با خــــــدا

در رویاهایم دیدم که با خدا گفتگو میکنم

باید مشکل را برطرف کرد

روزی مردی داخل چاله ای افتاد و بسیار دردش آمد ...

یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!

یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد!

یک یوگیست به او گفت : این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند

در واقعیت وجود ندارند!!!

من که زندگی مو دوست دارم

یه صبح دیگه یه صدایی توی گوشم میگه