وقتی خدا از پشت سر دستهایش را روی چشمانم گذاشت
آنقدر از لای انگشتانش محو تما شای
دنیا شدم که فراموش کردم
منتظرست تا
نامش را صدا کنم
وقتی خدا از پشت سر دستهایش را روی چشمانم گذاشت
آنقدر از لای انگشتانش محو تما شای
دنیا شدم که فراموش کردم
منتظرست تا
نامش را صدا کنم
دخمل شب یلدا♡♡♡
زهرا مهربون
مهســـــــــــــا ...
مهراوه دختر آفتاب
یکی از بندهاش
مه ناز
.: معاس :.