مهدی جان
سالهاست آمدنت را به انتظار می نشینم
با حس غریب حضورت در نبودنت ، انس گرفته ام
ای همدم لحظه های تنهایی ام ، این اشک فراق توست که پهنای صورتم را
برای خیر مقدم تو ، فرش می کند
مهدی جان
صبح های غیبتت ، غروب ندبه های دلتنگیست
و کمیل سجاده های ارادتم را به نجوای توسل نامت دخیل می بندم
و شمارگان نفسهایم دانه های تسبیح انتظار را به پای ظهورت بی قرار می سازد
بیا که رویای رؤیت رویت ، تلاطم شب های بیداری من است
ای آقای من ، مهدی جان
بیا که آمدنت را انتظار ، کافی نیست