![](http://8pic.ir/images/gvnsybxp0iyc7rxcupky.jpg)
ای مرد آسمانی ...
چشم به راهت هستیم ..
آیا نمی رسد به حضورت دعای ما
شنبه , دوباره شنبه , دوباره سه نقطه چین ...
بی توجه چه زود می گذرد هفته های ما
* داستانی در مورد امام زمان *
مرحوم کلینی و شیخ
طوسی و طبرسی از زهری نقل کرده اند که گفت :
بسیار و مدتها در طلب حضرت
مهدی (علیه السلام) بودم ،
و در این راه اموال فراوانی (در راه خدا) خرج
کردم و به هدف نرسیدم
، تا اینکه به خدمت محمد بن عثمان (دومین نایب خاص امام زمان در
عصر غیبت صغری که بسال 305 هجری از دنیا رفت) رسیدم ،
و مدتی در خدمت او بودم تا روزی از او التماس کردم
که مرا به خدمت امام زمان (علیه السلام) ببرد،
او پاسخ منفی داد، بسیار تضرع کردم ،
سرانجام به من لطف کرد
و فرمود: فردا اول وقت بیا،
وقتی فردای آن روز، اول وقت به خدمت او رفتم ،
دیدم همراه جوانی خوش سیما و خوشبو می آید،
به من اشاره کرد این است آنکه
در طلبش هستی .
به خدمت امام زمان (علیه السلام) رفتم و آنچه سوال داشتم
مطرح کردم و جواب مرا فرمود،
تا به خانه ای رسیدیم و داخل خانه شد و دیگر
او را ندیدم .
در این ملاقات دوبار به من فرمود:
از رحمت خدا دور است کسی
که نماز صبح را به تاخیر بیندازد
تا ستاره ها دیده نشود، و نماز مغرب را
تاخیر اندازد
تا ستاره دیده شوند.
منبع: داستان صاحبدلان / محمد محمدی اشتهاردی
![](http://8pic.ir/images/tdpbnzmvpgtqgbh1uvyv.jpg)