آن شب ، شب بیست و هفتم رجب بود .
محمد غرق در اندیشه بود که ناگهان صدایی گیرا
و گرم درغار پیچید :
بخوان! بخوان به نام پروردگارت که بیافرید ،
آدمی را از لخته خونی آفرید
، بخوان که پروردگار تو ارجمندترین است ،
همو که با قلم آموخت ، و به آدمی آنچه را
که نمی دانست بیاموخت . . .
این عید به اهل دین مبارک ، بر جمله مسلمین مبارک . . .
۹۵/۰۲/۱۵
۲
۰
محمد محمدیان