مثنوی آهنگران


از صادق آهنگران خواست تا برای مجموعه جدید « روایت فتح » اشعاری بخواند .

روزی که برای بازدید و فیلمبرداری از شهر هویزه می رفتند ، آهنگران مثنوی هایی خواند

وآنها را برای فیلم هایش انتخاب رد . از جمله :

چرا بستند راه آسمان را ؟

چرا برداشتند این نردبان را؟

مرا اسب سپیدی بود روزی

شهادت را امیدی بود روزی

خدا اسب سپیدم را که دزدید؟

شهادت را ، امیدم را ، که دزدید؟

وقتی آهنگران این اشعار را با صدای سوزناک خود خواند ،

سید در ماشین کنار او نشسته بود و می گریست .

بچه های گروه که سید را خوب می شناختند ، می دانستند که ناله ها و

گریه های سید بخاطر جا ماندنش از قافله شهداست.