با     سنگ   هر   گناه     پرم    را   شکسته ام     آه   ای      خدا





خودم کمرم را شکسته ام


نه راه پیش مانده برایم نه راه پس


پلهای امن پشت سرم را شکسته ام





من دانه دانه اشک خودم را فروختم


نرخ طلایی گهرم را شکسته ام





دیگر مرا نشان خودم هم نمی دهند


آیینه های دور و برم را شکسته ام






دنیا شکست خورده تر از من ندیده است


حالا به سنگ خورده ، سرم را شکسته ام



آرام کن مرا و در آغوش خود بگیر


حالا که بغض شعله ورم را شکسته ام



راهم بده به باغهای شجرهای طیبه





من توبه کرده ام ، تبرم را شکسته ام


حالا ببین که به غیر از گدا شدندر پیشگاه تو هــــنرم را شکسته ام






 


 

خدای من ماه میهمانی توست

 

ما را از سر سفره نور خود نامید بر مگردان

 

 و دلهای تاریکم را نورانی گردان

 

 


الــــــــهی العفـــــــو..الــــــــهی العفـــــــو