کوچه بی انتها                 

 

 

از یک محله به یک مدرسه می رفتند

اما با دو مسیر متفاوت .

هر چه دوستش اصرار می کرد بیا از همین کوچه برویم ،

قبول نمی کرد .

می گفت :